نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
بازآفرینی رواییِ یک گزارش تلویزیونی با تکیه بر ظرفیتهای تاریخی، جغرافیایی و فرهنگی روستا در غرب استان اصفهان، جایی میان نجفآباد و چادگان و پس از تیران، روستایی قرار گرفته که تا همین چند سال پیش، نامش بیش از آنکه در نقشههای رسمی گردشگری دیده شود، در حافظه مردمان محلی و در لابهلای بیتهای شاعران […]
بازآفرینی رواییِ یک گزارش تلویزیونی با تکیه بر ظرفیتهای تاریخی، جغرافیایی و فرهنگی روستا
در غرب استان اصفهان، جایی میان نجفآباد و چادگان و پس از تیران، روستایی قرار گرفته که تا همین چند سال پیش، نامش بیش از آنکه در نقشههای رسمی گردشگری دیده شود، در حافظه مردمان محلی و در لابهلای بیتهای شاعران بومی زمزمه میشد: ورپشت.
روستایی کوهپایهای، بر دامنه تپهماهورها، با هویتی که همزمان «کهن» و «زنده» است؛ کهن، از آن جهت که روایتهای محلی از سکونت چند هزارساله در این محدوده سخن میگویند، و زنده، چون هنوز هم ریتم زندگی روزمره، در کوچههایش جریان دارد؛ از قالیبافی تا کشاورزی، از مراسم مذهبی تا شبنشینیهای زمستانی.
در روایت تلویزیونی فرضیِ صدا و سیمای مرکز اصفهان، این روستا نه صرفاً به عنوان یک «نقطه جغرافیایی»، بلکه به مثابه یک «داستان» به مخاطب معرفی میشود؛ داستانی که از چشمانداز خیرهکننده شبانه آغاز میشود و به لایههای عمیقتر تاریخ، فرهنگ، اقتصاد، و هویت جمعی مردم ورپشت میرسد. این گزارش، در نسخه مکتوب حاضر، بازآفرینی و توسعهیافتهای است از همان روایت؛ روایتی که میتواند مبنای برنامهریزی برای گردشگری پایدار در غرب اصفهان باشد.
۱. جغرافیای ورپشت: «شهر شبهنگام» در قامت یک روستای کوهپایهای
۱–۱. موقعیت مکانی و دسترسی
ورپشت در حدود ۳۱ کیلومتری غرب نجفآباد و در فاصلهای در حدود ۷ کیلومتری از شهر تیران قرار گرفته است. این موقعیت، آن را در ناحیهای قرار میدهد که از یک سو با بافت شهری (نجفآباد، تیران و کرون) در ارتباط است و از سوی دیگر هنوز خصوصیات اصیل سکونتگاه روستایی و کوهپایهای را حفظ کرده است.
در گزارش تلویزیونی، تصویری از جادهای که از نجفآباد به سمت تیران میرود نشان داده میشود؛ در حالی که دوربین بهتدریج از مسیر اصلی جدا شده و به سمت راهی که به ورپشت ختم میشود، تغییر جهت میدهد. این تغییر مسیر، از لحاظ نمادین نیز مهم است: خروج از «مسیر پرتردد» و حرکت به سوی «منطقهای کمتر دیدهشده».
۱–۲. مختصات و سیمای طبیعی
بر اساس دادههای جغرافیایی، ورپشت در عرض جغرافیایی حدود ۳۲ درجه و ۴۴ دقیقه شمالی و طول ۵۱ درجه و ۴ دقیقه شرقی قرار دارد. این مختصات، آن را در پهنهای با آب و هوای نسبتاً معتدل در ناحیهای تپهماهور و کوهپایهای قرار میدهد.
پیکره اصلی روستا روی تپهها و پشتهها بنا شده است؛ تودههایی از خاک و سنگ که نه آنقدر بلند هستند که نام کوه بر آنها بگذاریم، و نه آنقدر هموار که در دسته دشت قرار گیرند. همین وضعیت میانی، به ورپشت سیمایی داده که هم برای سکونت «استراتژیک» (از نظر دید و تسلط بر اطراف) مناسب است، و هم برای تجربه پیادهروی و طبیعتگردی سبک جذاب.
۱–۳. ورپشت در شب: چرا به آن «شهر شبهنگام» میگویند؟
یکی از نقطههای عطف روایت رسانهای، تأکید بر چهره شبانه ورپشت است. گزارش با نماهای دور (لانگشات) از جاده آغاز میشود؛ لنز دوربین، چراغهای کوچک و پراکندهای را نشان میدهد که در امتداد شیب تپهها، بر فراز تاریکی میدرخشند. از این فاصله، بیننده بهسختی باور میکند که این نقطه نورانی، یک روستاست؛ بیشتر شبیه یک شهر کوچک است که روی شیب کوه بنا شده باشد.
به همین دلیل، در روایت رسانهای، از تعبیر «شهر شبهنگام» برای توصیف ورپشت استفاده میشود؛ شهر نه به معنای تقسیمات رسمی کشوری، بلکه به معنای «شدت حضور و حیات» در شب. این تعبیر، خود میتواند یک برندینگ گردشگری باشد:
۱–۴. چالشها و فرصتهای اقلیمی
اقلیم ورپشت، با زمستانهایی که میتواند برفی و سرد باشد و تابستانهایی معتدلتر از شهرهای پاییندست، نوعی دوگانگی برای زندگی روزمره و برای گردشگری ایجاد میکند. از یک سو، بارش برف و ناهموار بودن تپهماهورها، رفتوآمد در روزهای سرد را دشوار میکند؛ از سوی دیگر، همین ویژگی میتواند جذابیتهایی برای گردشگران علاقهمند به چشماندازهای برفی و تجربه زمستان روستایی فراهم آورد.
در گزارش تلویزیونی، گفتوگویی فرضی با یکی از اهالی پخش میشود که از خاطرات برفهای سنگین گذشته و بسته شدن برخی راههای دسترسی سخن میگوید؛ اما در ادامه، همان فرد به زیبایی طبیعت برفی و شور کودکان برای بازی در شیب تپهها اشاره میکند. این تضاد، دو روی سکهای است که برنامهریزان گردشگری باید آن را ببینند:
۲. ریشهها و روایتها: ورپشت به مثابه یک «اسمِ داستانگو»
۲–۱. قدمت سکونت؛ از عدد تا روایت
در روایتهای محلی، از قدمت سکونت در محدوده ورپشت تا حدود سه هزار سال سخن گفته میشود. حتی اگر این رقم را، در سطح علمی، نیازمند کاوش باستانشناختی و تأیید تخصصی بدانیم، خودِ حضور چنین روایتی در حافظه جمعی، یک واقعیت فرهنگی است.
در گزارش تلویزیونی، این موضوع به صورت محتاطانه مطرح میشود: دوربین، از تصویر کوهها و تپهها، به چند سنگ قدیمی در گوشهای از روستا کات میکند و صدای راوی میگوید:
«روایتهای شفاهی از زبان پیران این دیار، از سکونتی چند هزارساله در اطراف این تپهها حکایت دارد؛ سکونتی که لایههای تاریخی آن، هنوز برای پژوهشهای علمی، مکشوف نشده است.»
این رویکرد، هم احترام به روایت محلی است و هم اجتناب از ادعای تاریخی غیرمستند؛ در متن مکتوب نیز همان خط رعایت میشود: قدمت سههزارساله، به عنوان یک روایت محلی و نه یک ادعای قطعی باستانشناسانه.
۲–۲. سه روایت از یک نام: بردپشت، پرپشت، بدپشت
نام «ورپشت» خود تبدیل به یک «جاذبه روایی» شده است. سه روایت عمده در میان مردم وجود دارد که هر سه، به شکلی، ابعادی از جغرافیا و تاریخ و روان جمعی روستا را بازتاب میدهند:
۱) «بردپُشت»
در این روایت، گفته میشود که نام روستا در اصل «بردپشت» بوده است؛ «بَرد» در گویش محلی به معنای سنگ است. این نام اشاره دارد به سکونت بر بستری سنگی، بر روی ارتفاع؛ جایی که قلعهای یا استحکامات ابتدایی بنا شده تا ساکنان بتوانند محیط اطراف را زیر نظر داشته باشند و در برابر تهدیدها مقاومت کنند.
در گزارش تلویزیونی، راوی بر فراز تپهای میایستد و با دست، دایرهای فرضی دور روستا ترسیم میکند؛ و میگوید: «اینجا، جاییست که سنگ، خانه را بر دوش کشیده؛ بردپشت، سکونت بر دوش سنگها».
۲) «پُرپُشت»
روایت دوم، بیشتر به ویژگیهای توپوگرافیک اشاره دارد. «پُشت» یا «پشته» در زبان محلی به تپه و برآمدگی زمین اشاره میکند. ورپشت، روستاییست بر بستر پشتهها؛ جایی که اگر از بالا به آن نگاه کنید، رشتهای از برآمدگیهای خاکی و سنگی را میبینید که خانهها بر آنها شکل گرفتهاند.
در این روایت، «پرپشت» به کثرت این پشتهها اشاره دارد؛ یعنی جایی که پُشتپشتِ هم تپهها قرار گرفتهاند. این تعبیر، بیش از آنکه تاریخی باشد، یک تبیین جغرافیایی و توصیفی است، اما برای گردشگر، خود یک «کلید فهم منظره» محسوب میشود؛ او میآموزد که این ناهمواری، بخشی از هویت روستا است، نه نقص آن.
۳) «بَدپُشت»
روایت سوم، به جنبهای روانشناختی و هویتی اشاره میکند. در این برداشت، «بدپشت» اشاره دارد به اینکه مهاجمان و متجاوزان، در دورههایی از تاریخ، نتوانستند بر این منطقه مسلط شوند؛ گویی این پشت، «بد» و ناخوشایندِ مهاجم بوده است.
اگرچه این روایت، بیش از دو روایت دیگر رنگ و بوی حماسی و اسطورهای دارد، اما از منظر مطالعات فرهنگ و هویت، اهمیت آن در این است که مردم، خود را «سختتسخیر» و مقاوم میبینند. این احساس، میتواند در کنشهای جمعی امروز، از مشارکت در برنامههای اجتماعی تا مواجهه با بحرانها، اثرگذار باشد.
۲–۳. گردشگری مبتنی بر تاریخ شفاهی
از منظر گردشگری، این سه روایتِ نام، خود میتوانند محور طراحی یک «تور راهپیمایی روایی» در روستا شوند. راهنمای گردشگری میتواند گردشگران را در کوچهها و تپهها به گردش ببرد و در هر نقطه، بخشی از این روایتها را بازگو کند:
این نوع از گردشگری، نه سرمایهگذاری عظیم زیرساختی میخواهد و نه تخریب محیط؛ بلکه تنها نیازمند ثبت، ساماندهی و روایتِ درستِ آن چیزی است که از قبل در حافظه مردم وجود دارد.
۳. اقتصاد، فرهنگ و هنر: ورپشت در تار و پود فرش و در وزن شعر
۳–۱. قالیبافی، صنعت و هنر همزمان
در گزارش تلویزیونی، یکی از بخشهای چشمگیر، ورود دوربین به کارگاههای قالیبافی در ورپشت است. صحنهای که در آن، دستان بانوان روستا، گره به گره، تار و پود را به هم میبافند، به همراه صدای یکنواخت شانه زدن بر قالی، مخاطب را با یکی از اصیلترین هنرهای ایرانی، در مقیاس محلی، مواجه میکند.
در ورپشت، قالیبافی تنها یک شغل نیست؛ بخشی از هویت روستاست. تولید فرشهای تمامابریشم با رجشمار بسیار بالا (نظیر آنچه به صورت ۴۵ تایی یا ۴۵۰۰ گره در هر واحد اندازه روایت شده است)، نشاندهنده اوج مهارت فنی و ظرافت هنری بافندگان است.
این فرشها، اگر بهدرستی معرفی و بازاریابی شوند، میتوانند نه فقط منبع درآمد، که بستری برای شکلگیری «گردشگری صنایع دستی» باشند؛ گردشگر، به جای خرید فرش در یک گالری شهری، به خود روستا میآید، روند بافت را میبیند، با بافنده گفتگو میکند، و در نهایت، محصول را با داستانش خریداری میکند.
۳–۲. رکود اقتصادی و امکانِ احیا از مسیر گردشگری
یکی از واقعیتهای اجتماعی-اقتصادی در بسیاری از روستاهای ایران، کاهش صرفه اقتصادی مشاغل سنتی از جمله قالیبافی است. رقابت محصولات ماشینی، نوسانات بازار، هزینههای زندگی و مهاجرت جوانان، همه دست به دست هم دادهاند تا این حرفه در بسیاری مناطق رو به افول بگذارد.
در روایت تحلیلیِ گزارش، این نکته برجسته میشود که:
۳–۳. علی خدایی و ادبیات محلی: شعر بهمثابه حافظه مشترک
ورپشت، تنها در تار و پود فرش خلاصه نمیشود؛ در واژگان و اوزان شعر نیز تداوم یافته است. استاد علی خدایی، شاعر و معلم متولد ۱۳۳۶، یکی از چهرههای شاخص فرهنگی روستاست که اشعارش، هم بیانگر تعلق خاطر به خانه و زادبوم است و هم حامل دغدغههای انسانی و اجتماعی گستردهتر.
در گزارش تلویزیونیِ فرضی، بخش کوتاهی به گفتوگو با او اختصاص داده میشود؛ تصاویری از دفترهای شعر، بخشی از خوانش یک غزل یا قطعهای در وصف ورپشت، و حضور دانشآموزان یا جوانان در کنار او. این صحنه، پیام مهمی برای مخاطب دارد:
از منظر گردشگری فرهنگی، چنین چهرههایی میتوانند محور برگزاری نشستهای شعرخوانی، شبهای ادبی و جشنوارههای کوچک محلی باشند که هم برای مردم خود روستا و هم برای گردشگران علاقهمند به ادبیات، جذابیت دارد.
۴. جمعیت، ساختار اجتماعی و سرمایه انسانی
۴–۱. تصویری آماری از ورپشت
مطابق سرشماری ۱۳۸۵، جمعیت ورپشت نزدیک به سه هزار نفر و تعداد خانوارها حدود هشتصد و اندی خانوار گزارش شده است. این سطح از جمعیت، در مقیاس یک روستای کوهپایهای، به معنای «حضور قابل توجه سرمایه انسانی» است؛ بهویژه اگر توجه کنیم که ورپشت مرکز دهستانی به همین نام نیز هست.
نقش مرکزیت اداری ورپشت به این معناست که:
۴–۲. ساختار سنی و مهاجرت؛ دو مسئله کلیدی برای آینده گردشگری
یکی از پرسشهای مهم در برنامهریزی گردشگری روستایی، وضعیت جمعیت جوان و میزان مهاجرت است. هرچند دادههای رسمی تازهتری لازم است، اما به طور عمومی، در بسیاری مناطق، ترکیبی از این روندها دیده میشود:
در تحلیل رسانهای، این نکته برجسته میشود که:
بدون حضور فعال جوانان ورپشت در طراحی، مدیریت و اجرای برنامههای گردشگری، هرگونه توسعهای، کوتاهمدت و脆弱 خواهد بود.
آموزش راهنمایان محلی، شکلگیری گروههای داوطلب برای معرفی میراث روستا، و حضور جوانان در تولید محتوا برای شبکههای اجتماعی، همه میتواند مکمل همان تصویری باشد که صداوسیما در قالب گزارش تلویزیونی به نمایش میگذارد.
۵. بازنمایی رسانهای: از قاب تلویزیون تا افق سیاستگذاری
۵–۱. منطق انتخاب ورپشت به عنوان سوژه یک گزارش تلویزیونی
اگر بخواهیم نگاه رسانهای را صورتبندی کنیم، انتخاب روستایی مانند ورپشت به عنوان سوژه یک گزارش ویژه تلویزیونی، از چند جهت قابل فهم است:
گزارش، با تکیه بر همین عناصر، میکوشد ورپشت را نه بهعنوان یک مورد استثنایی، بلکه بهعنوان «نمونهای از ظرفیتهای مغفول غرب اصفهان» معرفی کند؛ نمونهای که میتواند الهامبخش توجه به روستاهای مشابه باشد.
۵–۲. زبان تصویر در خدمت هویت روستایی
در نسخه توسعهیافته این گزارش، میتوان بخشهای تصویری را چنین تصور کرد:
این نوع زبان تصویری، بهطور غیرمستقیم پیام میدهد که «اینجا زندگی ادامه دارد»؛ ورپشت، موزهای منجمد نیست، روستای زندهای است که گذشته و حال در آن درهمتنیدهاند.
۵–۳. اثرات بالقوه یک گزارش استانی بر توسعه گردشگری
پخش یک گزارش حرفهای از ورپشت در صدا و سیمای مرکز اصفهان، حتی اگر در مقیاس زمانی کوتاه باشد، میتواند چند اثر بالقوه داشته باشد:
۶. چشمانداز گردشگری پایدار: از «قاب» تا «برنامه»
۶–۱. محورهای پیشنهادی برای توسعه گردشگری ورپشت
با توجه به آنچه گفته شد، میتوان بعضی محورهای عملیاتی را برای تبدیل شدن ورپشت به مقصدی گردشگری، در چارچوبی پایدار و عدالتمحور، برشمرد:
اکوتوریسم تپهای و پیادهرویهای سبک:
طراحی مسیرهای مشخص برای پیادهروی، با تابلوهای راهنما، نقاط توقف دارای سایهبان و سکو، و ارائه توضیحات کوتاه درباره تاریخ و جغرافیای هر نقطه.
گردشگری صنایع دستی (قالیبافی):
ساماندهی بازدیدهای گروهی از کارگاههای قالیبافی؛ ایجاد یک «خانه فرش ورپشت» به عنوان مرکز معرفی، نمایش و فروش؛ تدوین داستانهای کوتاه درباره هر طرح یا هر فرش (Storytelling).
گردشگری فرهنگی و ادبی:
برگزاری شبهای شعر محلی؛ معرفی علی خدایی و دیگر چهرههای فرهنگی بهعنوان سرمایههای نمادین؛ ضبط و انتشار بخشی از این برنامهها در رسانههای محلی و شبکههای اجتماعی.
تورهای تاریخ شفاهی و وجه تسمیه:
تربیت تعدادی راهنمای محلی که بتوانند روایتهای نام ورپشت، خاطرات قدیمی، و قصههای مربوط به مهاجرت، مقاومت، یا توسعه روستا را برای گردشگران بازگو کنند.
۶–۲. ملاحظات پایداری و عدم تخریب هویت
هر نوع توسعه گردشگری، بهویژه در روستاهای کوچک، با خطراتی همراه است:
بنابراین، در نسخه تحلیلی این گزارش، تأکید میشود که:
۶–۳. نقش رسانه در تداوم روند
گزارش صداوسیمای اصفهان، اگر به عنوان نقطه شروع دیده شود، میتواند در آینده با پیگیریهایی تکمیل گردد:
به این ترتیب، ورپشت نه تنها یک بار، بلکه بهصورت دورهای در افق دید مخاطبان استانی و شاید ملی باقی خواهد ماند.
جمعبندی: از روایت تلویزیونی تا افق توسعه محلی
ورپشت، در این روایت توسعهیافته، نه یک «لوکیشن» ساده برای تصویربرداری است و نه صرفاً سوژهای برای یک گزارش گذرا؛ بلکه نمونهای است از روستاهای ایران که در دل خود ترکیبی از:
را جای دادهاند، اما در سیاستهای رسمی گردشگری، کمتر دیده شدهاند.
انعکاس فرضیِ شایسته این روستا در قاب صدا و سیمای اصفهان، اگر بهعنوان فرصتی برای گفتوگو میان مردم، مسئولان و کارشناسان دیده شود، میتواند آغازگر روندی باشد که در آن:
با سلام و احترام؛ مدیریت و کادر آموزشی آموزشگاه شهید اشرفی اصفهانی با نهایت امتنان و سپاس، برخود لازم میدانند مراتب قدردانی و تشکر صمیمانه خود را از خانوادههای بزرگوار و شریف مرحوم اسماعیل مهدوی و مرحومه فاطمه هژبری اعلام نمایند؛ خانوادههایی که با نیتی پاک، قلبی مملو از ایمان، و روحیهای سرشار از انسانیت، […]
با سلام و احترام؛ دهیاری و شورای اسلامی روستای ورپشت بر خود لازم میدانند مراتب تقدیر و تشکر صمیمانه خود را از بازماندگان محترم مرحوم اسماعیل مهدوی و مرحومه فاطمه هژبری اعلام نمایند؛ خانوادهای ارجمند که با اقدامی سرشار از معنویت، انساندوستی و دوراندیشی فرهنگی، هزینههای مراسم سالگرد این پدر و مادر بزرگوار را صرف […]
پیام سرکار خانم آرزو مهدوی: سالی جانفرسا و دشوار گذشت؛ سالی که دوری، غبار اندوه را بر شانههایمان نشاند و خانه، در غیاب مادر مهربان، به سکوتی آمیخته با دلتنگی بدل شد. سالی که پدر، آن تکیهگاه استوار و عاشقانه، با قلبی سرشار از محبت، بار آخر بر مسیر زندگی قدم گذاشت و در امتداد […]
دهیاری روستای ورپشت با انتشار اطلاعیهای رسمی، گزارشی از اقدامات اخیر نیروهای خدماتی در پاکسازی انهار و کانالهای آب دو خیابان «شهید اشرفی اصفهانی» و «شریعتی» ارائه داد. تصاویر ثبتشده توسط عوامل خدماتی دهیاری نشان میدهد که حجم بالایی از زبالههای رهاشده شامل بطریهای نوشیدنی، ظروف یکبار مصرف، کیسههای پلاستیکی، بقایای سیمان، گونی و برگهای […]