انتشار برای نخستین‌بار فیلم رسمی تصاویر هوایی روستای ورپشت؛ روایتی که از آسمان آغاز می‌شود…

در آغاز او بود؛ پنهان به غایت کمال، نهایت جلال. و آن‌گاه که نگاه انسان از خاک برمی‌خیزد و در آسمان بال می‌گشاید، حقیقت‌ها روشن‌تر، مرزها زنده‌تر و زیبایی‌ها آشکارتر می‌شوند. اکنون همین نگاه آسمانی، پس از سال‌ها انتظار، برای نخستین‌بار بر فراز روستای ورپشت به پرواز درآمده است؛ پروازی که نتیجه آن، ثبت فیلمی […]

در آغاز او بود؛ پنهان به غایت کمال، نهایت جلال. و آن‌گاه که نگاه انسان از خاک برمی‌خیزد و در آسمان بال می‌گشاید، حقیقت‌ها روشن‌تر، مرزها زنده‌تر و زیبایی‌ها آشکارتر می‌شوند. اکنون همین نگاه آسمانی، پس از سال‌ها انتظار، برای نخستین‌بار بر فراز روستای ورپشت به پرواز درآمده است؛ پروازی که نتیجه آن، ثبت فیلمی بی‌سابقه، فاخر و عمیق از سیمای کامل روستا است؛ فیلمی که از بلندای آسمان، رازها و ساختارهای ورپشت را به نمایش می‌گذارد.

این لحظه، نقطه‌ای مهم در تاریخ رسانه‌ای روستای ورپشت است؛ نخستین باری که مردم روستا، خانه‌ها، تپه‌ها، باغ‌ها، گذرگاه‌ها، زمین‌های کشاورزی و رشته‌کوه‌های نگهبان جنوب را نه از پشت دیوار و نه از مسیر خاکی کوچه‌ها، بلکه از نگاه آسمان می‌بینند.

فیلمی که ثبت شده، فراتر از یک تصویر ساده است؛ ترکیبی از جغرافیا و تاریخ، طبیعت و انسان، نظم و بی‌نظمیِ زیبا، و روایت یک زیست جمعی که نسل‌ها آن را با عشق ساخته‌اند.

دوربین از ارتفاعی آرام بالا آمده، روی سقف‌ها سر می‌خورد، از بالای میدان‌ها عبور می‌کند، خطوط باغ‌های سبز را چون پارچه‌ای نفیس دنبال می‌کند، و سپس چشم‌اندازی گسترده‌تر را پیش روی مخاطب می‌گشاید؛ چشم‌اندازی که در آن ورپشت همچون نگینی میان دشت پهناور می‌درخشد.

پیکره روستا، در تماس با تپه‌های جنوبی، در امتداد خاکی خانه‌های قدیمی و در گسترش باغ‌های انبوه، اکنون به‌گونه‌ای دیده می‌شود که پیش از این امکان آن وجود نداشت. هر فریم فیلم، صفحه‌ای از یک کتاب بزرگ است؛ کتابی که سال‌ها وجود داشت، اما هیچ‌گاه از این زاویه ورق نخورده بود.

این اثر، تنها یک فیلم نیست؛ بخشی از حافظه جمعی مردم روستاست. از امروز به بعد، هرکسی که می‌خواهد ورپشت را بشناسد، کافی است این فیلم را ببیند؛ فیلمی که مرز میان خیال و واقعیت را از میان برداشته و تصویر حقیقی روستا را از فراز آسمان به تصویر کشیده است.

پرواز دوربین، پرواز نگاه ماست؛ و این آغاز فصل تازه‌ای از روایت روستاست…

فصلی که با جمله شما آغاز می‌شود:

«در آغاز او بود … پنهان به غایت کمال، نهایت جلال …»